فارماتون

ای عشق ، که جمله از تو شادند

فارماتون

ای عشق ، که جمله از تو شادند

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پیشتر آ

عشق یک چیز ذهنی نیست .تنها هنگامی که ذهن واقعا و کاملا آرام است ، هنگامی که دیگر در اندیشه ی حصول چیزی نیست ، در طلب چیزی نیست ، تقاضایی ندارد ، چیزی را جست و جو نمیکند ، احساس تملک و تعلق ندارد ، رشک نمیورزد ، در ترس و اضطراب نیست و خلاصه هنگامی که کاملا ساکت است امکان تجلی عشق وجود دارد . (برگرفته از کتاب : عشق و تنهایی )( نویسنده : کریشن مورتی . مترجم : محمد جعفر مصفا )


* اگر دوست داشته باشین گاه گاهی قسمت هایی از کتاب هایی که اینروزا مشغول خوندنشون هستم رو اینجا بنویسم . *

تا همین یک پست قبل دلم میخواست مثل مرتضی پست های پر و پیمون بذارم و از هر دری بگم و متنوع باشه پستم و تا حدی هم توی این وبلاگ جدید این کارو انجام دادم اما این روزا که پست های لیلی رو میخونم و میبینم در یکی دو جمله یا یه کمی بیشتر ، سر و ته پست و هم میاره و مفهوم رو میرسونه خوشم اومده و دلم خواست یه پست خلاصه بذارم :)))))))))


ای آنکه تو شاه مطربانی / زان دلبر کش بگو که دانی

خواهم که دو عشر ای خوش آواز / از مصحف حسن او بخوانی

در هر حرفیش مستمع را / بگشاید چشمه ی معانی

ای طره ی او چه پای بندی !/ وی غمزه ی او چه بی امانی !

از نرگس اوست ای گل سرخ/ کان اطلس سرخ میدرانی

ماندم ز تمام کردن این / باقی تو بگو بر این نشانی

مولانا

  • مانا مانا
  • ۰
  • ۰

کمی لذت لطفا

سلام

1. طبق نوشته های آثاری که خوندم و الان هم مشغول خوندنشون هستم ، شادی یه چیز درونیه و به عوامل بیرونی ربط نداره . یعنی شما نباید منتظر دلیلی برای شاد بودن باشید . چون اولا اگر شادی دلیل داشته باشه در عدم حضور اون دلیل ، غم به سراغتون میاد . دوما اگر شادیتون وابسته به به دست آوردن چیزی باشه مثه پول تحصیل شغل همسر یا هر چیز دیگه ، بعد از به دست آوردنش دوباره یه چیز دیگه میخواین و این خواستن ها و شاد نبودن و رسیدن و نرسیدن ادامه داره و هیچ وقت طعم شادی چشیده نمیشه . ( اینایی که میگم البته دلیلی بر این نیست که من خودم هم اینطورم ولی دلم میخواست که این طور بودم ...)

2. دلیل لذت نبردن ما از تک تک ثانیه ها میدونین چیه ؟ مقایسه ! ما از اتفاقات و افراد تصویر و تصوری داریم و تمام اتفاقات بعدی رو با اون الگو های ذهنی مقایسه میکنیم و نتیجش هم همینیه که دارید میبینید . توی کتابی که خونده بودم یکی از مثالهاش غروب خورشیده .. میگه شما یک روز غروبو تماشا میکنید و لذت میبرید اما اون لذت به همونجا منتهی نمیشه . شما اون تصویر رو در ذهن نگه میدارید و به اون لذت پر و بال هم میدید و بعد در اینده اگر باز در اون مکان غروب خورشید رو ببینید به اندازه ی بار اول لذت نمیبرید چون با دفعه ی قبل مقایسه کردید و اصلا غروبو تماشا نکردید بلکه در آن واحد اون غروبو با تصورتون مقایسه کردید .. براتون حتما پیش اومده که تجربه ای داشتید و گفتید مثل دفعه ی قبل نبوده . یا برای بار دوم به رستورانی رفتید و گفتید غذاش دفعه ی قبل بهتر بود . همه ی اینها نتیجه ی به خاطر سپردن و مقایسه کردنه . اگر میخواید یه مقدار بیشتر از قبل از زندگی لذت ببرید از به خاطر سپردن و مقایسه کردن دوری کنید . :)

3. یادتونه یه پسره توی اینستا منو فالو کرده بود بعد میگفت عاشقتم و ماجراهای بعدش؟ بعد از یه مدت که دید من واکنشی نشون نمیدم منو آنفالو کرد :)) منم آنفالو کردمش و تموم  . حالا بعد از مدتها توی دایرکت چند بار اسم منو صدا کرده و نوشته حالم هیچ خوب نیست میشه جوابمو بدی ؟ همه رو برق میگیره منو یه آدم روان پریش .

4. اصولا درد دل کردن شاید جالب نباشه . یعنی اینکه مشکلات و مسایلتو برای کسی تکرار کنی شاید یه مقدار انرژی منفی ساطع کنه حالا کاری به این ندارم که با توجه به اینکه این حرفا رو داری به کی میگی ممکنه حالت بهتر یا بدتر بشه . اما چیزی که  من شخصا تجربه کردم اینه که اگه خواستین با دوستی درد دل کنین و از بین دوستاتون هم پسر هم دختر در دسترس بود و حق انتخاب داشتین نظر من اینه که پسره رو واسه درد دل کردن انتخاب کنید به چند دلیل :

1. پسرا وقتی دارید براشون حرف میزنید قشنگ گوش میدن و وسط حرفتون نمیپرن و اعصابتونو خوردتر نمیکنن.

2. قضاوتتون نمیکنن .

3. از درد دل هاتون در آینده علیه خودتون استفاده نمیکنن.

4. وقتی ببینن که حالتون گرفته ست شوخی میکنن و سر به سرتون میذارن میخندین و شاید بهتر بشین .

5 . حافظشون در این زمینه قوی نیست و حرفایی که بهشون گفتید رو فراموش میکنن در نتیجه خودتون رو ملامت نمیکنین که چرا از موضوعات شخصیم واسش گفتم .

6 با معرفت ترن و اگه کاری از دستشون بر بیاد براتون انجام میدن .

حالا البته من که در اطرافیانم نه دوست دختر درست حسابی دارم نه پسر . البته اگه از دوستای عزیز مجازی و نیمه مجازیم فاکتور بگیریم .

یه دوست نیمه مجازی دارم  که خیلی به چرت و پرتای من گوش داده با صبر و حوصله . خیلی بهتر از هر دوست واقعی . از همینجا جا داره ازش تشکر کنم . :))


با عرض معذرت از خانوما البته :)) منم خودم دخترم و از نوشتن این موارد 6 گانه منظورم این نیست که خودم اینجوری نیستم اما حداقل سعی خودمو میکنم.و اینکه تا حالا چند بار بهم ثابت شده . با مامانا که نمیشه در مورد همه ی مسایل صحبت کرد چون هم آدم گاهی روش نمیشه خخخ گاهی هم اگه از مشکلاتت بگی ناراحت میشن و غصه میخورن گاهی هم نصیحت میکنن ... با برادر هم که همونطور که گفتم از همه چی نمیشه گفت و خودشون مشغله دارن که دیگه آدم مزید بر علت نشه . خواهر  هم خوبه که من ندارم.

بعدا نوشت :

دیر آمدی ای نگار سر مست/ زودت ندهیم دامن از دست

بر آتش عشقت آب تدبیر/ چندان که زدیم باز ننشست

از روی تو سر نمی توان تافت/ وز روی تو در نمیتوان بست

از پیش تو راه رفتنم نیست/ چون ماهی اوفتاده در شست

سودای لب شکر دهانان/ بس توبه ی صالحان که بشکست

ای سرو بلند بوستانی / در پیش درخت قامتت پست

بیچاره کسی که از تو ببرید / آسوده تنی که با تو پیوست

چشمت به کرشمه خون من ریخت/ وز قتل خطا چه خورد غم مست

سعدی ز کمند خوب رویان / تا جان داری نمی توان جست

ور سر ننهی در آستانش / دیگر چه کنی دری دگر هست





  • مانا مانا
  • ۰
  • ۰

یه پست یهویی

سلام

یه ضرب المثلی هست  میگه خدا خرو میشناخت شاخ نداد ... حکایت منه :)) البته بعد از خوندن وبلاگ یکی از دوستان به این نتیجه رسیدم.

قضیه اینه که من اگه با یه پسری دوست بودم و خیلیم دوسش داشتم و بعد مثلا مدت طولانی هم با هم دوست بودیم بعد دوستیمون خراب میشد و دیگه نمیتونستم ببینمش خیلی غصه میخوردم . دلم تنگ میشد . بعد مثلا هر جایی که با اون رفته بودم یا هر چیزی که با اون خورده بودم اگه بعد از جدا شدن ازش انجام میدادم خیلی اذیت میشدم . خب ازونجایی که قرار نیست دوستی به ازدواج منجر بشه و احتمال اینکه اصلا ازدواج نکنن خیلی هست ، بنابراین بعد از جدایی من تا مدتی داغون بودم . خب درسته که باید یکی باشه که ادم در کنارش عشق و دوست داشتن و رابطه ی عاطفی رو تجربه کنه اما دوری و دلتنگی خیلی سخته ....

اما این روزا خیلی از دخترا  رو میبینم که عین خیالشون نیست مثلا 3 سال با یکی دوستن بعد که به هم میزنن نه تنها نارحت نیستن که خوشحال هم هستن میگن اون دیگه تکراری شده بود میخوام با یه آدم جدید دوست بشم ...

خلاصه اینکه آدمی مثه من که حساسه و زود دلش تنگ میشه همون بهتر که با کسی دوست نباشه ...

بعد یه تجربه ای که من کسب کردم اینه که تمام احساستون رو خرج یه نفر نکنین . یعنی دوست پسر جای خودشو داره دوستا ی همجنستون جای خودشون . خانواده و فامیل همینطور ...

وقتی آدم تمام زمانش و احساسش رو با یک نفر شریک میشه اونوقت اگه دوستیشون به هم بخوره خیلی فقدان اون یه نفر حس میشه .

وبلاگ آبانه رو میخوندم بعد از یازده سال دوستی ، دوستیشون به هم خورده و به علت مخالفت خانواده ی دوست پسرش نشد ازدواج کنن . خیلی ناراحت شدم . خودمو جاش گذاشتم . واقعا میشه تحمل کرد ؟ 11 سال یه عمره ....

  • مانا مانا
  • ۰
  • ۰

عنوان ندارم

سلام . خوبین  ؟ خوشین؟

با وجود این همه ابزار های ارتباطی مثه تلگرام و اینستاگرام و ..... وبلاگ نویس های حرفه ای هم دیگه کمتر مینویسن چه برسه به من :دی

البته کم نوشتن من دلایل دیگه ای هم داره مثل درس و مشق و کار و پروپوزال و رفت و آمد و خستگی به اضافه ی اینکه واقعا موضوع قابل نوشتنی در نظرم نبود که بنویسم .

دو روز پیش آزمون پی اچ دی داروسازی برگزار شد . یکی از دوستام شرکت کرده بود میگفت واقعا آسون بود. میگفت سوالاش اصلا با چیزی که ما توی دانشگاه امتحان مدیم قابل مقایسه نبود . امیدوارم هر کس هر رشته ای که دوست داره قبول شه .

من که فعلا به تخصص گرفتن فکر هم نمیکنم . به همین داروسازی عمومی قناعت میکنم . دیگه واقعا درس خوندن اعصاب میخواد . واسه کسی که میخواد بره توی داروخانه مشغول به کار بشه  همین کافیه . مگر اینکه کسی به علم و دانش علاقه داشته باشه و بخواد کارای تحقیقاتی کنه و استاد دانشگاه بشه و ... که بحث اون فرد از من جداست :))
چند وقت پیش با مامان داشتیم از جلوی دانشگاه تهران رد میشدیم . مامانم گفت نمیخوای تخصص بگیری ؟ گفتم در حال حاضر نه . اگه شرایطم عوض شه شاید
گفت یعنی اگه شرایطت چه جوری باشه تخصص میگیری ؟
گفتم اگر ازدواج کنم و شوهرم داروساز باشه و واسه خودش داروخانه داشته باشه و من هفته ای یکی دو روز برم به عنوان مسول فنی توی داروخانش که دارو ها و دوز ها و اینا فراموشم نشه و پولدار باشه دیگه لازم نباشه من برم سر کار و بچه هم دوست نداشته باشه که بچه دار هم نشیم ،مهربونم باشه هی منو تشویق به درس خوندن کنه . در اون صورت با کمال میل برای ادامه ی تحصیل اقدام میکنم :)))))))))))))))))))))
مامانم هاج و واج منو نگاه میکرد . :)))))))))))))) گفت باشه هر جور راحتی خخخخخ
والا دیگه . الان درس بخونم که چی ؟ هی بشینم درس بخونم چاق شم هی استرس درسو داشته باشم زشت شم . پولم نتونم در بیارم همش مجبور باشم برم دانشگاه ؟؟
خخخ البته اینا که شوخیه . ولی شاید یه دفعه سرم خورد به جایی و خل شدم و ادامه دادم :))
البته از اینده صحبت کردن درست نیست اصلا معلوم نیس چی پیش بیاد . منم سوژه واسه پست گذاشتن نداشتم اینا رو نوشتم
جا داره همین جا یه چیزی بگم . البته شاید دارم اشتباه میکنم شاید چون مجردم اینجوری فکر میکنم . این حرفام تکراریه البته :)))))) قبلا گفتم . ولی دوباره میگم . این موضوع شاید بعد از ازدواج در مورد منم صدق کنه . که حتما میکنه . توی ایران دخترا ( اکثرشون! ) وقتی با یه پسر ازدواج مبکنن فکر میکنن غول چراغ جادو پیدا کردن !
هر آرزویی که داشتن و براورده نشده از اون پسر بیچاره میخوان! خب نمیشه که !
یکی از دوستامون رفته بود خواستگاری یه دختره . بعد دختره ماشینش پراید بود . این پسره هم پرادو داره. بعد توی مراسم خواستگاری بابای دختره به پسره گفته بعد ازدواج واسه دخترم ماشین چی میخری ؟! پسره گفته خب واسش 206 میخرم. بعد باباهه با یه لحن بدی به پسره میگه خودت پرادو سواری واسه دختر من 206 میخوای بخری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خلاصه اینو که شنیدیم داشت روی سرمون اسفناج سبز میشد.
  • مانا مانا