سلام . خوبین ؟ خوشین؟
با وجود این همه ابزار های ارتباطی مثه تلگرام و اینستاگرام و ..... وبلاگ نویس های حرفه ای هم دیگه کمتر مینویسن چه برسه به من :دی
البته کم نوشتن من دلایل دیگه ای هم داره مثل درس و مشق و کار و پروپوزال و رفت و آمد و خستگی به اضافه ی اینکه واقعا موضوع قابل نوشتنی در نظرم نبود که بنویسم .
دو روز پیش آزمون پی اچ دی داروسازی برگزار شد . یکی از دوستام شرکت کرده بود میگفت واقعا آسون بود. میگفت سوالاش اصلا با چیزی که ما توی دانشگاه امتحان مدیم قابل مقایسه نبود . امیدوارم هر کس هر رشته ای که دوست داره قبول شه .
من که فعلا به تخصص گرفتن فکر هم نمیکنم . به همین داروسازی عمومی قناعت میکنم . دیگه واقعا درس خوندن اعصاب میخواد . واسه کسی که میخواد بره توی داروخانه مشغول به کار بشه همین کافیه . مگر اینکه کسی به علم و دانش علاقه داشته باشه و بخواد کارای تحقیقاتی کنه و استاد دانشگاه بشه و ... که بحث اون فرد از من جداست :))چند وقت پیش با مامان داشتیم از جلوی دانشگاه تهران رد میشدیم . مامانم گفت نمیخوای تخصص بگیری ؟ گفتم در حال حاضر نه . اگه شرایطم عوض شه شاید
گفت یعنی اگه شرایطت چه جوری باشه تخصص میگیری ؟
گفتم اگر ازدواج کنم و شوهرم داروساز باشه و واسه خودش داروخانه داشته باشه و من هفته ای یکی دو روز برم به عنوان مسول فنی توی داروخانش که دارو ها و دوز ها و اینا فراموشم نشه و پولدار باشه دیگه لازم نباشه من برم سر کار و بچه هم دوست نداشته باشه که بچه دار هم نشیم ،مهربونم باشه هی منو تشویق به درس خوندن کنه . در اون صورت با کمال میل برای ادامه ی تحصیل اقدام میکنم :)))))))))))))))))))))
مامانم هاج و واج منو نگاه میکرد . :)))))))))))))) گفت باشه هر جور راحتی خخخخخ
والا دیگه . الان درس بخونم که چی ؟ هی بشینم درس بخونم چاق شم هی استرس درسو داشته باشم زشت شم . پولم نتونم در بیارم همش مجبور باشم برم دانشگاه ؟؟
خخخ البته اینا که شوخیه . ولی شاید یه دفعه سرم خورد به جایی و خل شدم و ادامه دادم :))
البته از اینده صحبت کردن درست نیست اصلا معلوم نیس چی پیش بیاد . منم سوژه واسه پست گذاشتن نداشتم اینا رو نوشتم
جا داره همین جا یه چیزی بگم . البته شاید دارم اشتباه میکنم شاید چون مجردم اینجوری فکر میکنم . این حرفام تکراریه البته :)))))) قبلا گفتم . ولی دوباره میگم . این موضوع شاید بعد از ازدواج در مورد منم صدق کنه . که حتما میکنه . توی ایران دخترا ( اکثرشون! ) وقتی با یه پسر ازدواج مبکنن فکر میکنن غول چراغ جادو پیدا کردن !
هر آرزویی که داشتن و براورده نشده از اون پسر بیچاره میخوان! خب نمیشه که !
یکی از دوستامون رفته بود خواستگاری یه دختره . بعد دختره ماشینش پراید بود . این پسره هم پرادو داره. بعد توی مراسم خواستگاری بابای دختره به پسره گفته بعد ازدواج واسه دخترم ماشین چی میخری ؟! پسره گفته خب واسش 206 میخرم. بعد باباهه با یه لحن بدی به پسره میگه خودت پرادو سواری واسه دختر من 206 میخوای بخری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خلاصه اینو که شنیدیم داشت روی سرمون اسفناج سبز میشد.
- ۹۴/۰۸/۱۶