سلام . خوبین ؟ :)
دیدم چند روزه پست نذاشتم گفتم بیام یه سری بزنم :دی
1. خبر خاصی نیست همه چی تقریبا مثه همون ده روز پیشه که پست گذاشتم . مشغول درس و دانشگاه و پایان نامه و کار و این چیزا . کلی مطلب برای خوندن دارم که امیدوارم اراده یاری کنه و من شروع به خوندن کنم . :)) . آخه خیلی زیاده اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم . خیلی دوست دارم این پی دی اف ها و مطالب علمی به درد بخوری که دارم و کتابایی که نخوندمو هر چه زودتر شروع به خوندنشون کنم. البته این علاقه همیشه در من بود و هست اما اراده نیست :))))) از وقتی که میرم داروخونه و عملا درگیر میشم بیشتر دلم میخواد که بخونم و بدونم . تا حالا هر چی خوندم فقط در حد پاس کردن بوده اما الان به صورت تجربی نیاز به یادگیری رو حس میکنم . خلاصه نظرم اینه که اگه خیلی خیلی هم دانشجوی درس خونی باشین تا وارد کار نشین چیزی یادتون نمیمونه . فرق دانشجوهای پزشکی با ما اینه . اونا از نزدیک مریضا رو میبینن و باهاشون درگیرن و تجربه میکنن همه چی رو و توی ذهنشون میمونه . اما ما چی ؟ هی 6 سال بشین حفظ کن! به نظرم داروساز خوب اونیه که دایما در حال مطالعه کردن باشه به اضافه ی اینکه توی محل کارش تجربه کسب کنه .
2. هوا گرمه یا من گرممه؟ یعنی چی ؟ پاییزه مثلا !!!!!!!! هوا ده نفره ست به جای دو نفره . والا به خدا . البته واسه ما سینگل های طفلکی بدم نیست خخخخ دلم هوای خنک و بارون میخواد لطفا .
3. من یه سوالی برام ایجاد شده . چرا یه سری از خانوما میان توی داروخونه ، قیافه ی مشکوکی به خودشون میگیرن ، اطرافو نگاه میکنن ، هی به من نزدیک و نزدیک تر میشن و در آخر با صدایی که به زحمت شنیده میشه میگن خانوم دکتر baby check میخوام؟ خب من درمورد بعضی چیزا بهشون حق میدم که مثلا خجالت بکشن . ولی بیبی چک دیگه انقدر خجالت داره؟ بعد اونوقت من خودم که بهشون نمیدم باید به آقا یا خانومی که اونجان بگم براشون بیارن . بعد نمیتونم برم توی گوش نسخه پیچمون بگم که. در نهایت همه میفهنم که ایشون چی میخواسته!
البته به نظرم اینجور چیزا باید توی داروخونه یه جایی در دسترس باشه که خود مشتریا بتونن بردارن و انقدر خجالت نکشن .
4. چند وقت پیش دو تا دختر 14،15 ساله اومدن داروخونه و بیبی چک و قرص جلوگیری از بارداری گرفتن !! هی با هم اولش مشورت کردن که چی بگن و چه جوری مطرح کنن و در نهایت خواستشونو گفتن . من نمیخوام مردمو قضاوت کنم ولی توی این سن و سال که بودم فکر میکردم مامان بابا ها دعا میکنن خدا بچه بهشون میده :))))))))))))))
5. دوستانی که تشریف میارن داروخونه و آنتی بیوتیک بدون نسخه میخوان ، به قرآن ضرر داره . من به خاطر خودتون میگم . الان باکتریا نسبت به دارو ها دارن به شدت مقاوم میشن و دلیلش هم همین مصرف بی رویه ی آنتی بیوتیک هست . تا یه ذره ته گلوتون میسوزه نیاین به زور از من سفکسیم نخواین لطفا . بیشترین داروهایی که توی این مدت بدون نسخه خواستن از من ،سفکسیم و آمپول دگزا متازون بوده . اگر مریض اصرار کنه و با وجود توضیحاتی که میدم پافشاری کنه و بخواد بهش میدم . خدا منو ببخشه . حوصله ی جر و بحث ندارم . کامل توصیح میدم بعد با لحن بدی باز میگن عیب نداره میخوایم مریض شیم .
چند وقت پیش یه آقایی اومد آمپول دگزا میخواست . آقای صاحب داروخونه هم نبود . من بودم و خانومه نسخه پیچ . آقاهه روی صورتش جای بخیه بود و گوشش شکسته بود و خلاصه قیافش ترسناک بود . گفت دگزا میخوام خانومه نسخه پیچ گفت نداریم . صداشو برد بالا گفت ندارین یا نمیدین . ؟ من گفتم بدون نسخه نمیشه . صداشو بالاتر برد و گفت باید بشه . من میخوام قبلا هم گرفتم . گفتم از ما گرفتین ؟ گفت نه از داروخونه ی نزدیک شما . گفتم ما واسه خاطر خودتون میگیم ضرر داره بی رویه مصرف کنین . گفت نه ضرر نداره . هچی دیگه ترسیدیم بهش دادیم خخخخخ اگه آقای صاحب داروخونه حضور داشت نمیدادم . اما تنها بودیم ترسیدم حمله کنه :)))))))))))
6. 7سال پیش یه خواستگاری داشتم خیلی هم پسر خوبی بود البته من اون موقع کنکوری بودم و به تنها چیزی که فکر نمیکردم ازدواج بود . بعد دیروز خبر دار شدم که نامزد کرده تازگیا :دی با اینکه هیچ احساسی بهش نداشتم و حتی اگه همین الانم دوباره خواستگاری میکرد جوابم منفی بود اما الان به شدت فضولیم گرفته که ببینم نامزدش چه شکلیه :))))))) .
7.امروز رفتم پیش استادم واسه پایان نامه ! یه عالمه لواشک روی میزش بود .برداشته یه لواشک به من داده میگه بیا لواشک بخور خخخ گفتم نمیخوام ترشه دوست ندارم ،خوراکیه شیرین ندارین؟ گفت نه فقط لواشک دارم خخخ گفتم باشه پس همون لواشکو بدین لا اقل :)))) گفت چی شد تو که نمیخواستی ؟:دی
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری | هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری | |
هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی | هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری | |
هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی | سوی فلک حمله کنی زهره و مه را ببری | |
چند فلک گشت قمر تا به خودش راه دهی | چند گدازید شکر تا تو بدو درنگری | |
چند جنون کرد خرد در هوس سلسلهای | چند صفت گشت دلم تا تو بر او برگذری | |
آن قدح شاده بده دم مده و باده بده | هین که خروس سحری مانده شد از ناله گری | |
گر به خرابات بتان هر طرفی لاله رخی است | لاله رخا تو ز یکی لاله ستان دگری | |
هم تو جنون را مددی هم تو جمال خردی | تیر بلا از تو رسد هم تو بلا را سپری | |
چونک صلاح دل و دین مجلس دل را شد امین | مادر دولت بکند دختر جان را پدری |
- ۹۴/۰۷/۲۲